قیمت گذاری در حسابداری
قیمت گذاری در حسابداری یکی از مهمترین حوزه های کسب وکار است. نه تنها میزان سودی که می توانید داشته باشید را تعیین می کند، بلکه یک پیام درمورد ارزش مورد انتظار کالا یا خدمات میفرستد. راب لاکهارت، مشاور کسب وکار NSW نظر کارشناسی خود را این چنین به اشتراک می گذارد.
زمانی که من به قیمت گذاری نگاه می کنم، دو روش در آن میبینم: یک رویکرد هزینه های خرج شده و یک رویکرد ارزش.
این مقاله بر قیمت گذاری مبتنی بر هزینه تمرکز خواهد کرد. این روش به شما یک بازه از کمترین قیمت هایی که می توانید براساس حجم فروخته شده و سود مورد انتظار تعیین کنید ارائه میدهد. این روش به یک نوسان استناد می کند تا تحلیل را بیشتر باز کند.
برای شروع، شما باید معیار حجمتان را بدانید. این توسط فعالیت اصلی که کسب وکارتان انجام میدهد تا یک فروش را ارائه کند تعیین می شود. آن می تواند محصول، ساعت ها، مترها، لیترها،کیلومترها یا مشتریها درمیان دیگر موارد باشد.
معیار حجم به دو دلیل لازم است:
۱٫برای کمک کردن به فهم این که کدام هزینه ها در ارتباط با یک سطح فعالیت متغیر هستند. اینها به عنوان هزینه های متغیر شناخته می شوند.
۲٫برای کمک کردن به فهم این که کدام هزینه ها به شما ظرفیت فعالیت می دهند که به هزینه های ثابت معروف هستند.
هزینه های متغیر، هزینه های مستقیم خرج شده با هر فروش هستند. این هزینه ها ممکن است شامل انبار، بسته بندی، نیروی انسانی پیمانکار یا تصادفی، حمل بار، انتقال، قیمت های تاجران، کمیسیون و غیره باشد. هزینه های متغیر می تواند برای هر کسب وکار براساس صنعتی که در آن کار می کند متفاوت باشد.
هزینه های ثابت، منابع لازم برای فراهم کردن ظرفیت ایجاد یک سطح مطمئن از فروش ها هستند. آن ها شامل فضا، تجهیزات، نیروی انسانی، بازاریابی، مدیریت و تمام هزینه های لازم برای محافظت و نگهداری از این منابع هستند.
اگر در این تردید هستید که چگونه هزینه هایتان را دسته بندی کنید، روش سرانگشتی من، پرسیدن سوال” آیا فروش، هزینه ها را تعیین می کند؟” است.
یک مورد اطلاعات بیشتر برای محاسبه ی قیمتمان نیاز داریم و آن سود است. نمای سود لازم، کمترین سود لازم برای دوام یافتن ارزش کسب وکار است.
در اینجا یک مثال از چگونگی کار آن وجود دارد:
بگذارید بگوییم کسب وکار خودکار میفروشد و ساختار هزینه به صورت زیر است:
سود لازم ۱۰۰۰۰دلار
هزینه های ثابت ۴۰۰۰۰ دلار (ظرفیت برای تولید ۱۰۰۰۰۰ خودکار)
هزینه متغیر (درهر خودکار) ۰٫۶ دلار
محاسبه برای تعیین قیمت اینچنین است:
) حجم هدف / (هزینه های متغیر * حجم هدف)+سود هدف +هزینه های ثابت)
برای ایجاد یک سود ۱۰۰۰۰دلاری، اگر تنها ۱ خودکار فروخته شود، قیمت باید ۵۰۰۰۰٫۶دلار باشد. بااین حال، اگر تمام ظرفیت ۱۰۰۰۰۰خودکار فروخته شود، قیمت لازم می تواند ۱٫۱ دلار باشد.
من باور دارم که ضروری است که قیمت را با استفاده از روش مبتنی بر هزینه محاسبه کرد تا این اطمینان حاصل شود که کسب وکار برای کالا یا خدمات آن، قیمت ناکافی تعیین نمی کند. دراینجا یک مشکل کوچک وجود دارد. مشتری ها اهمیت نمی دهند آن چقدر برای کسب وکار هزینه دارد. آنها به این که آن چه مقدار برایشان ارزش دارد توجه می کنند. به عنوان یک صاحب کسب وکار، چالش شما این است که به مشتریتان کمک کنید تا ارزش را در کالا یا خدماتتان ببیند تا نقطه ی قیمت را توجیه کند.
دیدگاهتان را بنویسید